آصف در سیزده نود و شش

ساخت وبلاگ

مرور بر سال ۱۳۹۶

همین لحظه یعنی ساعت ۱۱:۳۵ قبل ازظهر بیست و نهم حوت سال ۱۳۹۶ تصمیم گرفتم در فرصتی که برایم ایجاد شده است مجموع تحولات مهم را که در سال ۱۳۹۶ که در زندگی من اتفاق افتاد در خورجین خاطره به یادگار بگذارم. برای راحتی مطالعه این نوشته را به سه قسمت تقسیم می کنم و در هر قسمت شیمه ای از تحولات را نقل خواهم نمود.

کتابخانه لیسه خصوصی مهرگان

بخش اول؛ شروعی مملو ازانگیزه و امید

بخش دوم؛ پدیدار شدن حس ناامیدی و تخیل ناشی از یاس

بخش سوم؛ نزدیک شدن به اهداف والاتر و شروع مرحله سخت وسرنوشت ساز

زماستان ۱۳۹۵ برای من زمستان پر مشغله ی بود. روزانه به فعالیت های تدریسی و نمایش فیلم های علمی وعلمی تخیلی، شبها هم به برنامه ریزی های هفتگی و ماهانه برای پیشبرد امور تدریسی محوله درگیر بودم. با نزدیک شدن نوروز یک نمایشگاه کتاب کودک و تجهیزات آموزشی را روی دست گرفتیم که خیلی انرژی بر و زمانگیر بود. در کنار کتب و تجهیزات زندگینامه حدود ۶۰ نفر از خبرگان ساینس، تاریخ و ادبیات را نیز تهیه نمودیم. حجم کار نمایشگاه توجه بنده را از هرفکری و ذکر جانبی در مورد بهار سلب کرده بود. به هرحال بهار از راه رسید بدون اینکه به بهار و نورز اندکی فکر کرده باشم.

از آنجایی که فطرتا به کارهای فرهنگی و مسلکی علاقه مند هستم، بدون هیچ فکر و خیال دیگری بهار را با برنامه ریزی های خوب تدریسی برای تطبیق هرچه بهتر نصاب درسی فیزیک صنوف ۷-۱۲ آغازنمودم. درشروع و دو سه ماه اول سال تعلیمی انجام وظیفه و پیشرفت در این حیطه ی کاری خیلی برایم لذت بخش بود. هر پیشرفت تحصیلی هفتگی و ماهانه دانش أموزان بیشر باعث نیرومندی من می شد. بدبختانه اما این وضعیت دوام نیاورد وبا گذشت روزها وضع کاملا عوض شد. اندک اندک علاقه مندی به تدریس را از دست دادم و خیالات منفی و غیر مطبوع در ذهنم راه یافتند.

همانطوریکه همه مستحضرهستند بخشی بزرگی از دغدغه های زندگی انسان درآمد مالی و پیشرفت وضع معیشتی می باشد. وقتی در محیطی کار میکنید که امکان پیشرفت معیشتی وجود ندارد، ولی توقع کارفرما هر روز بیشتر می شود، فکر ترک وظیفه، تنبلی در انجام وظیفه، سهل انگاری و بی توجهی به دستورالعمل ها شروع می شود. بلاخره در سر داشتن فکر تغییر وظیفه، موانع که وجود داشت، توقع خانواده و ده ها مورد دیگر باعث گردید حس نا امیدی برحس امید و انگیزه و نیرو پیروز شود. در روز های شروع امتحان نیمه سال تعلیمی تا روز های نخست ماه میزان بد ترین روزهای من در مکتب خصوصی مهرگان و صادق آل محمد بود. از یک طرف نسبت به آینده شغلی و معیشتی نگران بودم و از طرف دیگر امکان دستیابی به راه های ادامه تحصیلی هر روز دشوار تر می شد. وضع جاری شرایط ادامه انجام وظیفه به شکل اول و با انگیزه و علاقه را خیلی دشوار ساخته بود. همینجا بود که فهمیدم انجام وظیفه ی که به آن هیچ علاقه ای نداشته باشیم خیلی سخت و آزار دهند است. این وضع هم بسیار دوام نیاورد و بسیار خوشبختانه شانس به بنده دست داد. خبرهای از نتایج بورسیه کشور ایران بین دوستان دست به دست می شد مه من هم مطلع شدم. کاملا خوش شانسی آوردم و نتیجه بورسیه مثبت بود. این خبر خوب شرایط فرار را از وضع خرابی که در مهرگان داشتم آماده کرد.

جشن سالانه لیسه خصوصی مهرگان در کابل

پس از شنیدن خبر های خوب در مورد نتایج بورسیه کشور ایران دنبال طی مراحل اداری آن برآمدم تا بلاخره تمام مراحل آن کامل شد و ویزای ورود به ایران را دریافت نمودم. در روز یازدم میزان ۱۳۹۶ به هرحال کار یکنیم ساله ام در مهرگان و صادق آل محمد به پایان رسید. در تاریخ ۲۹ میزان تمام کار های اداری و نامه بازی های ادارات وزارت علوم کشور ایران و دانشگاه بین المللی اما خمینی پایان یافت و دقیقا در چهارم عقرب سال ۱۳۹۶ پس از ۴۰ روز تاخیر در صنف درسی دروس ترم اول کارشناسی ارشد فیزیک حالت جامد حضور رساندم. دشواری مطالب جدید درسی، محیط کاملا نا آشنای دانشگاهی قریب به اتفاق خوشحالی های چند روزه به دلیل موفقیت در بورسیه را از من گرفته بود. با تلاش همه روزه و پیگرانه بلاخره درپایان ترم نتایجی خوبی شامل حالم گردید.

اکنون که این مطلب را می نویسم حدود یکنیم ماه از ترم دوم سال تحصیلی ۹۶-۹۷ گذشته است. فعلا از نظر آمادگیهای درسی کاملا رو به راه هستم و انگیزه ی کافی برای رسیدن به نتایج مطلوب را دارم، ولی به دلیل تنهایی در ایام نوروز و روزهای شادی و خوشحتالی احساس دلتنگی و غریبی می کنم. به هرصورت همانطوریکه قبل از این نیز گذشته است بعد از این نیز می گذرد، فقط کافی است تحمل کنم و ببینم.

در پایان این نوشته لازم به ذکر می دانم که سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ به صورت عموم سالهای پر دستاورد و خوبی برای من بود. گرچه اوضاع سیاسی- اجتماعی در کابل ممکن است لذت بسیاری از فعالیت ها را زهر مارساخته باشد، اما با آنهم دریک قضاوت منصفانه می توانم بگویم سال های بسیار خوبی حد اقل برای من رقم خورد. این یکنیم سالی بودن در کابل به اندازه ی چهار سال دانشگاه در هرات برایم مهم و سودمند واقع شد. آشنایی با چهره های جدید و تاثیر گذار، تجربه یکنیم ساله تدریس و تمرین مهارت انتقال دهی دانش به دیگران، مهم ترین مواردی بود که در زندگی و شخصیت درونی من تاثر قابل توجه داشتند.

خوابگاه دانشگاه بین المللی اما خمینی

امروز درپایان روز سال خورشیدی ۱۳۹۶ به پایان می رسد و سال ۱۳۹۷ با هزاران فرازو نشیب نا رسیده و نا شناخته شروع می گردد. من از همه ی دوستان و آشنایانم که در طول ۲۵ سال زندگی ام به هر نحوی بنده را کمک و رهنمایی کرده اند بسیار متشکرم. از خانواداه ی عزیزم که این روز ها عین کوه پشتم را گرفته اند و برای رسیدن به اهداف والا حمایتم می کنند صمیمانه سپاسگزاری می کنم و برای همه ی آنها روز های خوب و خوشی را آروزو دارم.

با احترام؛

محمد آصف برخیا

      

       

 


موضوعات مرتبط: نظرات و نوشته های شخصی

اردوی نوروزی دانشجویان غیر ایرانی و در آمد من از این اردو...
ما را در سایت اردوی نوروزی دانشجویان غیر ایرانی و در آمد من از این اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bagmemory بازدید : 154 تاريخ : شنبه 11 فروردين 1397 ساعت: 13:19